ابلیس، فریب، شیطان بزرگ
بسم الله الرحمن الرحیم
اولین باری که سر انسان کلاه رفت بر می گرده به اولین انسان یعنی حضرت آدم(ع).
البته نباید این نکته فراموش بشه که حضرت آدم(ع) مرتکب گناه نشد و اصلاً از همون ابتدای خلقت برای زمین خلق شده بود و قرار بود خلیفه خدا روی زمین باشه و به طور موقت در اون بهشت موقت بوده و این اتفاق(خوردن از درخت) فقط باعث شد زودتر پا به عرصه زمین بگذارد و زودتر وارد امتحانات و آزمایش ها و تکالیف دنیا شود.
برگردیم به بحث اصلی، قضیه فریب خوردن حضرت آدم(ع) چون اولین فریب انسان ها بوده و طرفین ماجرا هر کدام از جایگاهی خاص برخوردار بودند ارزش زیادی دارد(یک طرف اولین انسان که مورد سجده فرشتگان قرار گرفت و پدر ما، و طرف دیگر ابلیس که از عابدهای آسمان ها بوده و بزرگ شیاطین و دشمن اصلی ما)، و شاید ضروری باشد که این اتفاق دقیق تر و تحلیلی تر مورد بررسی قرار بگیرد تا شاید در عرصه ی زندگی دنیا به دادمان برسد.
برای بررسی این قضیه بهتر است به کمی قبل از این واقعه رفته و سر منشاء این وقایع را کمی مرور کنیم.
برگردیم به خلقت حضرت آدم(ع)، نه، بهتره قبل از اون رو هم کمی بررسی کنیم.
ابلیس که از جنّیان بود چی شد که پاش به آسمون ها باز شد رو کاری نداریم ولی آنقدر عبادت کرد که دونه دونه آسمان ها رو بالا رفت و به مقامات بالا و بالاتری رسید، تا وقتی که صحبت از خلقت یه خلیفه شد، خلیفه ی خداوند روی زمین، و گفته شده بود که بعد از خلقت باید برای او سجده کرد!
از اتفاق ها یعنی گفتگوی فرشتگان و اینکه خدا گفت من چیزی می دانم که شما نمی دانید و تعلیم اسماء به آدم(ع) و ... نکته ای که الان باهاش کار داریم اینکه ابلیس سجده نکرد! چون میل خودش رو به درخواست خداوند ترجیح داد. به گفته ی قرآن تکبر ورزید یعنی خودش رو بالاتر و برتر و لایق تر از آدم(ع) دانست، در صورتی که واقعیت چیزی غیر از این بود، پس تا اینجا یکی از موارد مهم تکبر ابلیس بود. و این گوش به حرف نکردن باعث شد که از آن جایگاه رانده شود و پرتش کنن بیرون.
ابلیس که کینه و دشمنی آشکاری با حضرت آدم (ع) و این مخلوق پیدا کرده بود می خواست یه جوری به او ضربه بزند، از خداوند مهلت و یه سری قدرت ها خواست و خداوند هم تا یه وقت معلوم به او مهلت داد و این شد که دشمنی ابلیس و دارودسته اش با حضرت آدم(ع) و نسل او و نوع انسان آغاز شد.
پیشنهاد میدم حتماً کینه ی ابلیس به کل انسان ها یا بهتر به نوع انسان رو توی ذهنتون تصور کنید، ابلیس این مخلوق رو باعث طرد خودش از اون مقام میدونه و می خواد به هر قیمتی زهر خودش رو بزنه و همه ی انسان ها رو پست کنه.
حالا می رسیم به اصل موضوع یعنی اولین ضربه و فریب موفق ابلیس.
حضرت آدم و حوا داشتند توی بهشت موقت و اون مکانی که خداوند برای آنها آماده کرده بود زندگی می کردند. در آن مکان امر و نهی و تکلیفی وجود نداشت و فقط خداوند گفته بود نزدیک یک درخت نشوید که اگر بشوید به زمین فرستاده می شوید، و این گفته خداوند جنبه تکلیفی نداشت، مثل دکتری که به مریضش می گه که اگه سرخ کردنی بخوری برات خوب نیست حالا خواستی بخور نخواستی نخور، شاید قرار بوده با این جریان یه درس رو یاد بگیرند و بگیریم.
خلاصه ابلیس که موقعیت رو برای زدن اولین ضربه فراهم دید خودش رو به پیش حضرت آدم و حوا رساند و شروع به وسوسه کرد تا اونا رو به سمت درخت و خوردن از آن دعوت کنه، حالا قضیه چی بود و چه جوری تونست این کار رو انجام بده رو رد می شیم و فقط به یکی از نکته های قابل تامل توجه می کنیم و آن هم دروغ گفتن ابلیسه، او به حضرت آدم و حوا دروغ گفت، دروغ گفت که اگر از این درخت بخورید جاودانه می شوید.
و نکته مهم دیگر اینکه چون اولین انسان ها تا به حال دروغ نشنفته بودند و اصلاً باور نمی کردند کسی دروغ بگوید(چون باطن پاکی داشتند) این گفته ابلیس را باور کردند.
قبل از ادامه ی بحث چند نکته را درمورد این داستان مرور می کنیم:
اول؛ ویژگی های ابلیس یعنی کبر ورزیدن و استکبار، کینه شدید نسبت به نوع انسان، دروغ گفتن و مطابق واقع نشان ندادن آنچه که هست.
دوم؛ ویژگی انسان ها که به حالت عادی و بدون دقیق شدن حاضر نیستند باور کنند که کسی دروغ می گوید و آن را حمل به واقعیت می کنند و حتی از آن دفاع می کنند.
و وقتی در طول تاریخ نگاه می کنیم می بینیم که انسان ها در جاهای مختلف فریب دروغ شیطان و دارودسته اش را خورده اند و در مسیری اشتباه به دنبال سعادت بوده اند.
حال با توجه به این چند نکته وقتی به عصر حاضر نگاه می کنیم تکرار تلخ تاریخی بعضی جریانات را می بینیم:
دارودسته ای که خود را در دنیا برتر از همه می بینند و تکبر می ورزند و استکبار جهانی را شکل داده اند، هنوز پیرو همان متکبر اولی هستند و خواسته یا ناخواسته برای او بازی می کنند و نمی دانند که او با همه ی بنی آدم دشمن است و در آخر خود آنها را نیز پست و هلاک می کند.
این استکبار هنوز از صداقت و پاکی وجود و گاهی هم از سادگی و غفلت نوع بشر سوء استفاده می کند و با اولین شیوه ی فریب نوع انسان، باز او را فریب می دهد و جالب هنوز نتیجه می گیرد.
چه بسیار دیده ایم که این استکبار به راحتی و با چه شیطنتی دروغ می گوید، رسانه های او دروغ می گویند، آنقدر زیاد دروغ می گویند و چپ و راست در گوش ما زمزمه می کنند که کمتر افرادی حاضر هستند قبول کنند که آنها دروغ می گویند، مگر افرادی که اعتمادشان به خداست نه به اسباب مادی عالم، افراد اهل تعقلی که گفتار و رفتار مستکبران را پی گیری می کنند. آنها می بینند که مستکبران دم از حقوق بشر می زنند ولی حق حیات میلیون ها بشر را به راحتی سلب می کنند، با استعمار حق و منابع مادی و انسانی دیگر کشورها را می دزدند و برای خود صنعت و رفاه بوجود می آورند، برای منافع خود به دیگر کشورها حمله می کنند اهل آنجا را می کشند و می گویند به دنبال ایجاد امنیت هستیم. حق هسته ای را از کشوری که می دانند سلاح اتمی نخواهد ساخت می گیرند به بهانه ی ایجاد امنیت و ... ولی خود با بمب اتمی تعداد بسیاری انسان بی گناه را نابود کرده اند باز به بهانه ی ایجاد امنیت و ... .
آنها دروغ می گویند، آنها کینه ی انسانیت را دارند، آنها مستکبر هستند، هنوز به دنبال فریب ما هستند... .
حقّا که نام شیطان بزرگ برازنده ی آنهاست!!!
چقدر عجیب تر که عده ای فریب زیبا جلوه دادن دنیا از زبان آنها را می خورند و آرزوی صنعت و شهوت و برج های ساخته شده بر حق میلیون ها و میلیارد ها بی گناه و ساخته شده از مال و خون و جان مظلومان را دارند و برای رسیدن به این میوه ی نجس از عزت و آزادگی خود می گذرند و طوق بندگی خدا را باز و دل در بند استکبار می دهند.
پدرمان یک بار فریب این دشمن را خورد و سال ها گریست تا خداوند کلماتی برای بازگشت برای او فرستاد و این درسی برای تمام فرزندان این پدر بود، ناخلف باشیم اگر از یک سوراخ دو بار گزیده شویم.
ولی عجیب است هنوز تعدادی از این فرزندان با آنکه بارها از این دشمن خلف وعده و دروغ و نامردی دیده اند و بارها ضربه خورده اند هنوز به دنبال او می دوند و دنبال رضایت او می باشند...
خدا نکند که بعضی از این به ظاهر دوستان با دشمن هم عهد شده باشند، چون باور دروغ بودن حرفشان زمان بسیاری می برد...!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
نوشته شده توسط «جمعه»